پایگاه خبری تحلیلی رسا

اولین رسـانه مستقـل خبــری،تحلیـلی منطقه

پایگاه خبری تحلیلی رسا

اولین رسـانه مستقـل خبــری،تحلیـلی منطقه

  • اهلیت : عبارت است از شایستگی انسان برای دارا بودن یا اجرای حق و تکلیف
  • اماره:هر چیزی که حکایت از چیز دیگری داشته ودر پرونده های مدنی وکیفری ظاهرا ًجنبه کاشفیت از واقع دارد مانند تصرف شیئی که در ظاهر کاشف از مالکیت متصرف است.البته ممکن است خلاف آن نیز ثابت شود.برای مثال ممکن است شیئی که در تصرف الف است در مالکیت ب باشد که الف بطور امانی آن را در اختیار گرفته است
  • التزام:تعهد کردن گاهی در قراردادها وجهی به عنوان وجه التزام آورده می شود که به منظور تامین خسارت عدم انجام تعهد یا تاخیر آن مقرر می شود
  • تمتع : عبارت است از این که شخص قانونا" شایستگی و توانایی بهره مندی و دارا شدن حقی را داشته باشد
  • استیفاء : عبارت از قابلیتی است که قانون برای افراد شناخته تا بتوانند حق خود را اجراء و خود را متعهد سازند
  • احوال شخصیه : عبارت از عناوینی است که سبب ظهور یا وجود ویژگی و حالاتی در شخص نسبت به شخص دیگر می شود که بر آن اثر قانونی مترتب شده است  مثل : ازدواج

در طلاق باید صیغه طلاق با تشریفات و بیان خاص ادا گردد در صورتی که در فسخ نیازی به آن تشریفات نیست.در طلاق شهادت دو مرد عادل ضروری است در حالیکه در فسخ نیازی به آن نیست. اگر قبل از نزدیکی طلاق صورت پذیرد زن مستحق نصف مهر است ولی اگر قبل از نزدیکی نکاح فسخ شود زن استحقاق مهر ندارد مگر اینکه موجب فسخ عنن (ناتوانی جنسی مرد)باشد.اصولا" طلاق به استناد ماده 1133 قانون مدنی به وسیله مرد واقع می شود جز در موارد مذکور ولی فسخ هم از جانب زن و هم مرد در موارد اختصاصی یا اشتراکی قابل اعمال است.در طلاق چنانچه رجعی باشد در ایام عده حق رجوع برای زوج وجود دارد ولی در فسخ حق رجوع وجود ندارد.طلاق در مدت عادت زنانگی یا در حال نفاس صحیح نیست اما در فسخ اینطور نیست. موجبات طلاق و فسخ با یکدیگر فرق می کند.طلاق تحت شرایطی موجب حرمت ابدی می گردد ولی در فسخ اینطور نیست.فسخ در صورت تحقق شرایط و موجبات فوری ولی طلاق چنین نیست.ارجاع به داوری در طلاق هست ولی در فسخ نیست.طلاق اختصاص به نکاح دائم دارد ولی فسخ در نکاح دائم است و هم در موقت. در طلاق رجعی اگر زن یا مرد در ایام عده فوت نمایند از یکدیگر ارث می برند ولی در طلاق بائن و فسخ نکاح چنین نیست. در طلاق رجعی در زمان عده نفقه زن به عهده شوهر است ولی در فسخ نکاح نفقه تعلق نمی گیرد مگر زن حامله باشد.

دو پیرمرد که یکی از آنها قد بلند و قوی هیکل و دیگری قد خمیده و ناتوان بود و بر عصای خود تکیه داده بود، نزد قاضی به شکایت از یکدیگر آمدند.
اولی گفت: به مقدار ١٠ قطعه طلا به این شخص قرض دادم تا در وقت امکان به من برگرداند و اکنون توانایی ادا کردن بدهکاریش را دارد ولی تاخیر می‌اندازد و اینک می‌گوید گمان می‌کنم طلب تو را داده‌ام. حضرت قاضی! از شما تقاضا دارم وی را سوگند بده که آیا بدهکاری خودش را داده است، یا خیر. چنانچه قسم یاد کرد که من دیگر حرفی ندارم.
دومی گفت: من اقرار می‌کنم که قطعه طلا از وی قرض نموده‌ام ولی بدهکاری را ادا کردم و برای قسم یاد کردن، آماده هستم.
قاضی: دست راست خود را بلند کن و قسم یاد کن.
پیرمرد: یک دست که سهل است، هر دو دست را بلند می‌کنم. سپس عصا را به مرد مدعی داد و هر دو دستش را بلند کرد و گفت: به خدا قسم که من قطعات طلا را به این شخص دادم و اگر بار دیگر از من مطالبه کند، از روی فراموشکاری و نا آگاهی است.
قاضی به طلبکار گفت: اکنون چه می‌گویی؟
او در جواب گفت: من می‌دانم که این شخص قسم دروغ یاد نمی‌کند، شاید من فراموش کرده باشم، امیدوارم حقیقت آشکار شود.
قاضی به آن دو نفر اجازه مرخصی داد، پیرمرد عصای خود را از دیگری گرفت. در این موقع قاضی به فکر فرو رفت و بی‌درنگ هر دوی آنها را صدا زد. قاضی عصا را گرفت و با کنجکاوی دیواره آن را نگاه کرد و دیواره‌اش را تراشید، ناگاه دید که ده قطعه طلا در میان عصا جاسازی شده است.
به طلبکار گفت: بدهکار وقتی که عصا را به دست تو داد، حیله کرد که قسم دروغ نخورد ولی من از او زیرک‌تر بودم.😎

1. قاعده ائتمان

متن : « الامین لا یضمن » یا « لیس علی الامین الاالیمین »
یعنی: امین ضامن نیست . یا بر امین چیزی جز سوگند لازم نیست .
( القواعد الفقهیه ، ج 2، ص 4 تا 16- ماده 614 و613 قانون مدنی )

2. قاعده اتلاف
متن: « من اتلف مال الغیر فهوله ضامن »
یعنی : هر کس مال دیگری را تلف کند ضامن آن خواهد بود.
( القواعد الفقهیه ،ج2، صص 17 تا 39- ماده 238قانون مدنی)

3. قاعده احترام مال مسلمان
متن: « حرمه مال المومن کحرمه دمه » ( حد یث نبوی )
یعنی : مال مومن همانند خون وی محترم است .(اصل 46و47 قانون اساسی )

سوگند تکمیلی فقط برای دعاوی مالی است . 

برخلاف سوگند بتی و استظهاری که در دعاوی مالی و غیر مالی است .
+گواهی غیرمسلم علیه مسلم شنیده میشود، اما اعتبار آن با دادگاه است .
+در صورتی که احقاق حق متوقف بر گواهی باشد و گواه حاضر به اتیان سوگند نشود الزام او ممنوع است .
+شرایط گواه هنگام ادای گواهی معتبر است نه زمان تحمل گواهی .
+در صورت واجد بودن شرایط و در خواست طرفین دادگاه مکلف به قبول شهادت است.