آنچه جالب است برنامه ریزی شده نبودن، هم زمانی این دو ماجراست.چون که نامه سرگشاده بسیجیان قزوین خطاب به مسئولان استانی در خصوص اعمال خلاف شرع(به خصوص موزدایی عورت زنان توسط دیگری در مراکز اپیلاسیون و آرایش) چند روز قبل از سخنرانی رئیس جمهور نگاشته و رسانه ای شده است(۱/۲/۱۳۹۴) از یک طرف روحانی با لحنی که صرف از نظر محتوای آن توهین آمیز و بی ادبانه بوده، شبهه ای فقهی و حقوقی را از تریبون عمومی مطرح می کند که نظایر آن حرف ها را تنها از رسانه های ضد انقلاب می توان انتظار داشت.
ولی به فاصله ی کوتاهی ماجرایی رسانه ای شد که خیلی زود بطلان حرف های نسنجیده ی روحانی را اثبات کرد. اعتراض آگاهان به یک عمل حرام و خلاف اسلام که هیچ گونه مصوبه ی پارلمانی برای برخورد با آن وجود ندارد.در حالی که حرمت آن هم اجماعی و مورد اتفاق مراجع تقلید است. به واقع چطور می توان نسبت به قوانینی که صرفا مبتنی بر «فرض حکمت» وضع کنندگان آن است(نمایندگان مجلس) تعبد و تبعیت داشت ولی از کنار قانونی که مبتنی بر «اصل حکمت» شارع الهی است، به سادگی عبور کرد و بگوییم «ما موظف به اجرای اسلام نیستیم!»
نهایتا عمل دادستان قزوین که البته کاملا هم معمول و قابل انتظار بود(و هر دادستان دیگری هم قطعا این کار را می کرد) نشان داد که حرف آقای روحانی، به نظام حقوقی جمهوری اسلامی اصلا نمی چسبد بعلاوه اگر آن حقوقدان گرامی به اصل ۱۶۷ هم نگاهی کرده باشند، نقص ادعای خود را بیشتر درک می کند.
اما یک نکته ی جالب اینکه رسانه های اصلاح طلب چند روز حیران بودند که مگر نظافت اشکالی دارد؟!.نه عزیزم نظافت اشکالی ندارد. این دوستان بسیجی اشاره به «اپلاسیون کامل بدن» کرده اند.«کامل» یعنی لمس و مشاهده عورت زن توسط دیگری.آری این اشکال دارد!
«ناخوش آوازی به بانگ بلند قرآن همیخواند. صاحب دلی برو بگذشت و گفت: ترا مشاهره[مستمرّی] چندست؟
گفت: هیچ. گفت: پس این زحمت خود چندین چرا همیدهی؟
گفت: از بهر خدای میخوانم.
گفت: از بهر خدای مخوان!؛
گر تو قرآن برین نمط خوانی***ببری رونقِ مسلمانی»