بالاترین معروف، ایمان عملی به ولایت فقیه و نظامی اسلامی
وقوع انقلاب اسلامی، گفتمانی در حال مطرح شدن بود که اساسا مدعی نظمی جدید بود. به عبارت دیگر، وقوع انقلاب اسلامی و پیاده سازی تئوری ولایت فقیه در چارچوب یک سیستم حکومتی توانست بیانگر «راه سومی» در سیستم حکومت داری در عصر جدید باشد. راهی که از نگاه تیزبین برخی از روشنفکران مشهور غربی از جمله «میشل فوکو» نیز دور نماند و عنوانی چون «روح جهان بی روح» دریافت کرد.
حمید رضا صید محمدی*/ از زمانی که حضرت امام خمینی (ره) نظریه «ولایت فقیه» را مطرح کرد حدود نیم قرن می گذرد. در آن زمان اگرچه این نظریه یک چالش تئوریک با نظریات پیشین خود در درون فقه شیعه بود، اما در دنیای بیرون از مکتب فقه شیعه چندان که باید و شاید، حداقل برای چند سال، جدی گرفته نشد. اما کم کم با گذشت زمان و تحولاتی که در فضای سیاسی و اجتماعی ایران اتفاق افتاد، بویژه با وقوع انقلاب اسلامی در سال 57 و نقش رهبری داهیانه امام(ره)، نظریه ولایت فقیه با قوت و حدت هرچه بیشتر از سوی انقلابیون، به عنوان «راه سوم» مطرح شد. نظریه ای که می خواست در مقابل نظریه «سلطنت» و «جمهوری سکولار» غربی باشد.
به همین خاطر، با گذشت زمان انقلابیون و بویژه روحانیون و فقها تحت رهبری امام خمینی(ره) توانستند زمینه ها و بسترهای پیاده سازی و اجرای این تئوری را در عمل فراهم آورند. با پیاده سازی و اجرای مقدمات این تئوری در عمل، انقلاب اسلامی ایران توانست برای اولین بار در تاریخ، زمینه ساز یک انقلاب دینی و اسلامی در عصر مدرن باشد. عصری که به گمان بسیاری از اندیشمندان علوم سیاسی، به «عصر سکولاریسم» مشهور بود.
با وقوع انقلاب اسلامی، گفتمانی در حال مطرح شدن بود که اساسا مدعی نظمی جدید بود. به عبارت دیگر، وقوع انقلاب اسلامی و پیاده سازی تئوری ولایت فقیه در چارچوب یک سیستم حکومتی توانست بیانگر «راه سومی» در سیستم حکومت داری در عصر جدید باشد. راهی که از نگاه تیزبین برخی از روشنفکران مشهور غربی از جمله «میشل فوکو» نیز دور نماند و عنوانی چون «روح جهان بی روح» دریافت کرد.
در واقع، این سخن به خوبی بیانگر این مسئله بود که «نظریه» ولایت فقیه بدنبال ماندن در پوستین تنگ یک «نظریه»ی صِرف نیست بلکه از همان ابتدا بدنبال تبدیل شدن به یک «گفتمان اسلامی» است. گفتمانی که «دیگری»(other) خود را جهان بی روح ماتریالیستی تعریف کرده است. شاید به همین خاطر است که این گفتمان در سال های پس از انقلاب توانست خیلی سریع در افکار عمومی داخلی و منطقه ای برای خود جا باز کند. گفتمانی که در سطح منطقه، خود را تحت عنوان «گفتمان مقاومت و رهایی» مطرح کرده است. گفتمانی که بیش از 30 سال یار و یاور مظلومان و صدای عدالتخواه آن ها، در مقابل گفتمان «استکبار» و «ارتجاع» منطقه بوده است.
با نگاهی کوتاه به تحولات منطقه بویژه مورد خاص لبنان و سوریه، می توان شاهد این تقابل گفتمانی بود. تقابلی که در یکطرف آن «گفتمان مقاومت » با دال مرکزی «دفاع از مظلوم» قرار دارد و در طرف دیگر آن «گفتمان های استکبار و ارتجاع» با دل های مرکزی «استعمار» و «تحجّر» قرار دارند. به طور کلی آنچه پرواضح است این است که پس از گذشت 4 سال از وقوع تحولات سوریه، گفتمان های استکبار و ارتجاع با وجود هزینه های هنگفت مالی و تسلیحاتی نتوانسته اند کمر نهضت مقاومت را بشکنند. محوری که شاکله نظری و ایدئولوژیک آن چیزی نیست جز «گفتمان ولایت فقیه». گفتمانی که رمز ماندگاری و پایداری اش را نه در «زر» ، «زور» ، «تزویر» و «فتنه»، بلکه در بنیان های «حقیقت جویانه» و «حقیقت محوری» آن باید جستجو کرد.
در نهایت، به نظر می رسد با توجه به تحولات موجود در منطقه از لبنان و سوریه گرفته تا عراق، یمن و بحرین، گفتمان ولایت فقیه یا سنتز آن در منطقه یعنی گفتمان مقاومت در حال گسترش و فراگیری هر چه بیشتر است. به سخن دیگر، روح حقیقت جویی و سیاست پیشگی این گفتمان چونان شبحی در حال تسخیر آسمانِ سیاستِ خاورمیانه و قلوب مردمان این خطه از جهان است و با نگارش دو نامه اخیر مقام معظم رهبری خطاب به جوانان اروپا و امریکا روح و محتوای این گفتمان جهانی شده است.
این گفتمان ناب ضمن حراست و دفاع از تمامیت عرضی جمهوری اسلامی ایران در پی هویت یابی مسلمانان در بازگشت به خویشتن خویش و تثبیت کننده مرزهای جغرافیایی جهان اسلامی با دنیای کفر و الحاد است. گفتمانی که آموزه های اسلامی ناب را از اسلام آمریکایی منفک و کشتی نجات بشریت است.
وی اظهار داشت : فلان کاندیدا هفته گذشته در تهران با دکتر عارف دیدار داشته و امروز آمده در کرمانشاه و در سایت مرصادنیوز مصاحبه می کند وهرچی از دهنش می آید به اصلاح طلبان بد می گوید. اینان فرصت طلب هستند.
وی خاطرنشان ساخت: امروز هر کاندیدایی فکر می کند به اصلاح طلبان فحش بدهد حتما جواز ورود به مجلس را به او می دهند در حالیکه که اینطور نیست و بعدا خواهیم دید هم رد صلاحیت می شوند هم مقدار آبروی خود را دربین افکار عمومی از دست خواهند داد.